لعنت به ناتواني اين شعر پاره ها
ديگر نميرسند به تو استعاره ها
ماهي تو ، ماه کوچک وسرکش که سالهاست
رامند در مدار تو خورشيد واره ها
لعنت به اينکه اين همه امکانپذير نيست
لطفا" مجددا" ....منم و اين دوباره ها
مي ترسم آه زنگ زدنهاي بي تورا
دستي سقوط کرده ميان شماره ها
رازي که از اداره آن ناتوان شويم
بهتر که سر به مهر شود در اداره ها
انگار فال خوب و بد ما يکي شده ست
دلخوش نميکنيم به اين استخاره ها
بگذار ساده چشم بدوزم به آسمان
امشب دلم گرفته براي ستاره ها