سفارش تبلیغ
صبا ویژن

...اینجا شبیه عشق

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دوست داشتم مثل محمدحسین باشم...

    نظر

 

به نام توکه مهربانترینی

امروز بعد از مدت‌ها فرصتی پیش اومده تا برای کلبه‌ی کوچک و دوستان دنیای مجازی‌ام بنویسم. نمی‌دانم از کجا و چی بنویسم. فقط دلم می خواهد بنویسم. از خودم، از شما، از فکرهایی که دارم و چیزهایی که تا حالا نوشته‌ام.

تقریبا بیشتر از یک‌سال  می گذره  از زمانی که تصمیم گرفتم وبلاگ مستقلی داشته‌باشم و حرفهای دلم رو بنویسم. آن موقع‌ها تازه کتاب"صرف خون" چاپ شده بود. کتابی که حاوی خاطرات و دستنوشته‌های شهید محمدحسین تجلی(یکی از شهدای نویسنده شهرم) بود. اولین شهیدی که انتخاب شدم برای بازنویسی خاطراتش. چون اون‌‌روزها همه چیز من شده بود محمدحسین، تصمیم گرفتم وبلاگم رو با نام او شروع کنم و دلم می‌خواست تصور کنم که خودش وجود دارد. حتی نمی‌خواستم به این فکر کنم که من کجا و او کجا...! فقط می‌خواستم خودم را شبیه او کنم، حتی شده در حد یک اسم...(گاهی دلم برای اون روزها خیلی تنگ میشه)

روزها می‌گذشت و ارتباط من با دنیای مجازی در شرایط‌های مختلف کمتر و بیشتر می شد. اما هیچ وقت این بعد از زندگیم رو جدی نگرفتم، شاید برای اینکه بیش از حد سرم شلوغ بوده، شاید هم احساس نیاز نمی‌کردم یا خوب روش فکر نکرده ‌بودم. اما دلم می‌خواد بعد از این برنامه‌ریزی شده و جدی کار بکنم...امیدوارم بتونم...

بیشتر اوقات مهمتر از پست‌های خودم، دوستانی بودند که کم‌کم باهاشون آشنا می‌شدم، ارتباط با این دوستان و سر زدن به کلبه‌هایی که پر از کلمه بود و حرف دل برایم جذابیت بیشتری داشت. از اونجایی که دلم می‌خواست ارتباطم گسترده بشه، به خیلی‌ها خودم پیشنهاد دوستی می‌دادم. البته الان به این نتیجه رسیده‌ام که کار درستی نمی‌کردم و در این دنیا هم مثل دنیای واقعی بسیاری از افراد دوست نیستند و مشکل‌ساز می شوند اساسی.(به قول یکی از دوستان:اون موقع زمان جاهلیت بود!)

در این یک‌سالی که از تولد من در این دنیای مجازی می‌گذره، به این نتیجه ‌رسیده‌ام که آد‌م‌ها در اینجا خیلی زودتر بزرگ می‌شوند.

اینجا فرصت برای تعامل و گفتگو بیشتر و سالم‌تره و گستردتره. اما به شرطی که افراط نشه و مواظب خیلی از حرف‌هایی که می‌گیم باشیم.....

واما تصمیمم برای آینده...

ار اون ‌جایی که مدام با parsiblogمشکل پیدا می‌کنم، تصمیم دارم که آدرس وبم رو عوض کنم. که البته هنوز قطعی نیست. شاید تابستون این کار رو کردم شاید هم پشیمون شدم...

حرف زیاده اما دلم نمی‌خواد پستم طولانی بشه....