جهان بدون تو يك جنگِ بي سرانجام استكه توي تركش و خمپاره مي روم از دست
چگونه پهن كنم سفره ي دلِ خود راميان مردمِ آواره مي روم از دست
به رغم اين كه زمانه، زمانه ي گرگي ستبه بوي پيرهن پاره مي روم از دست
چرا من اين همه كوچك شدم كه اين گونهبه خنده هاي تو يكباره مي روم از دست
آرش پورعليزاده . رشت