دلتنگم...
هرچند این زمانه ...دلم تنگ است
امروز بی بهانه دلم تنگ است
.....من کوچه کوچه کوچه دلم تاریک
من خانه خانه خانه دلم تنگ ست
باران ترانه های لبم را شست
باران...لبم...ترانه.....دلم تنگ است
لبخند خاطرات مرا برگرد
برگرد کودکانه دلم تنگ است
دیروز یک نشانه ....دلم لرزید
امروز یک نشانه .....دلم تنگ است
سر را به شانه های که بسپارم؟
آه ای کدام شانه ! دلم تنگ است
مهربانا! خدایا!
ببین که چقدر دلتنگ لحظههای با تو بودنم. دلتنگ لحظههای عاشقانهات. دلتنگ دستهای مهربانی که دست دلم را بگیرد و آرامم کند. دلتنگ آرامش با تو بودنم. دلتنگ دلداریهای تو...حال با اینهمه دلتنگی چه کنم؟ چگونه آرام گیرم با این دل پریشان؟
من که جز آستان مقدس تو جایی نمیشناسم. به دادم برس یا ارحم الراحمین. نگذار زیر بار امتحانی که از توانم خارج است، بشکنم. نگذار روحم در انجماد چهکنمها بمیرد و دلم پژمرده شود...
میگویند تو خریدار دلهای شکسته هستی، خوب میدانی که دل شکستهام. خستهام. ناتوانم... دستم بگیر ای مهربانترین مهربان...