چه می فهمیم...
******
قطعهی گمشدهای از پر پرواز کم است/ یازده بار شمردیم و یکی باز کم است/اینهمه آب که جاریست، نه اقیانوس است/ عرق شرم زمین است که سرباز کم است...
***
دلم گرفته...دل گرفتهام از دست دنیا و از آدمهایی که سکوت کردهاند!
دلم گرفته از خودم... انقدر غرق زندگیام که یادم میرود، در همسایگیام لبخندی روی لب خشکیده... کسی در این نزدیکیها چشم به راه است. چشم به راه...اصلا مگر چشمی هم برایش مانده!
نمی دانم از چه و از کجا بگویم. اما دلم میخواهد بگویم. از "مردم مظلوم غزه" بگویم. از کودکی بگویم که با سر و صورتی خونی، زیر دست وپاها له میشد...از دختر بیپناهی که با یک پیرهن نازک در آن سرما، توی خودش مچاله شده بود و آرام میگریست....
این روزها روزهای عزیزیاست...روزهای قدعلم کردن در برابر ظلم...آری ظلم!
چه کسی میداند؛ چه میگذرد برکودکی که تمام دلخوشیاش را یکدفعه از دست میدهد...
اصلا ما چه میفهمیم طعم تلخ بیپناهی را...طعم تلخ آوارگی را...
چه میفهمیم یک شبه بی همه چیز و بی همه کس شدن را...
آه چه میگویم خدایا!
همه کس ما مردی است که سالهاست منتظر است...منتظر 313 یار باوفا...راستی که مرد شدن چه کار دشواریاست!
کاری از دستمان برنمیآید جز اینکه: دست به دعا برداریم و بگوییم:اللهم عجل لولیک الفرج....
خدایا! حسین دوران ما را بفرست...مشکهایمان خالیاست...لبهایمان تشنه!...سیربمان کن!
***
***راستی!الان برام یه مسیج اومد با این عنوان:
تلاوت سراسری سورهی حشر، برای رهایی مردم مظلوم غزه. این سوره هنگام پیروزی سپاه اسلا بر یهود نازل شد...لطفا برای دوستان خود ارسال کنید!