خدايا! ايماني ده که فقط ديدگان، تو را ببينند. زبان ها نام تو را ورد
کنند، دست ها اسم تو را بنويسند، پاها فقط به راه تو بروند، قلب ها در
عشق تو بتپند و سکون و آرامش يابند.
خدايا! اين گدايان رحمتت را از درت نااميد و دست خالي بر مگردان.
سي ام آذر شصت و پنج
کتاب زير غبار خاطره : دست نوشته هاي شهيد ابراهيم اصغري
مريمي
به روزم
مي شود از خط اول عشق را آغاز كرد
زندگي را با دو بال شاپرك پرواز كرد
مي شود گلبرگ ها را بي صدا بوسيد و رفت
بعد هم در دادن يك بوسه عمري ناز كرد
مي توان با يك تبسم هم سرودي تازه ساخت
خواب را در سايه سار دلخوشي ها ساز كرد
مي شود راهي به سوي ديدن افسانه ها
از ميان سبزي دشت شقايق باز كرد
مي شود اوج محبت را براي يك پري
با زبان ساده يك شاخه گل ابراز كرد
م.نادري
سلام مريمي
خوفي؟
مريمي جونم لينکت کردما
دوستت دارم
هستم ماماني
سرزدم
سر بزن
انا لله و انا اليه راجعون
خدايا! مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده .
خدايا ! همسرو فرزندانم را به تو مي سپارم .
خدايا ! من دراين دنيا چيزي ندارم و هر چه هست از آن توست .
پدر و مادر عزيزم ! ما خيلي به انقلاب بدهكاريم .عباس بابايي
عيدتان مبارک [گل]
اي واي مااااااااادرجان
وقتي نشيني بالا سر دخترت همين مي شه ديگه
يه روز تهراني يه روز مشهد يه روز جنوب
سلام
ممنون براي لطفت
ماچ
اب
دار...!
(فكر كنم متن بالام شد شعر سپيد...!)