• وبلاگ : ...اينجا شبيه عشق
  • يادداشت : منو فراموش نكنيد
  • نظرات : 4 خصوصي ، 28 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
    پياده آمده بودم پياده خواهم رفت
    طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
    و سفره اي که تهي بود بسته خواهد شد
    و در حوالي شبهاي عيد همسايه
    صداي گريه نخواهي شنيد همسايه
    همان غريبه که قلک نداشت خواهد رفت
    و کودکي که عروسک نداشت خواهد رفت

    منم تمام افق را به رنج گرديده
    منم که هر که مرا ديده در گذر ديده
    منم که ناني اگر داشتم از آجر بود
    و سفره ام که نبود از گرسنگي پر بود
    به هر چه آينه تصويري از شکست من است
    به سنگ سنگ بناها نشان دست من است
    اگر به لطف و اگر قهر مي شناسندم
    تمام مردم اين شهر مي شناسندم
    من ايستادم اگر پشت آسمان خم شد
    نماز خواندم اگر دهر ابن ملجم شد

    طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
    و سفره ام که تهي بود بسته خواهد شد
    غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
    پياده آمده بودم پياده خواهم رفت
    محمد کاظم کاظمي